برگرفته از وب سایت شخصی ایشان :
اینجانب رضا پاشایی در اردیبهشت ماه سال ۵۴ در شهر تاریخی تبریز در یک خانواده ی کاملا” مذهبی و انقلابی به دنیا آمدم.
دوران کودکی م توام با خاطرات پسر عموهای شهید شده م، بود که البته یکی از پسر عمه هایم بنام « رسول حیدری» در ۲۲ بهمن ماه سال ۱۳۵۷ قبل از شروع مدرسه ام شهید شده بودند لذا با دلی پر از خاطره ی شهادت، درس و مشق را شروع کردم. در اثنای تحصیل علم و درس آموزی بودم برادر رشیدم« اکبر پاشایی » در عملیات کربلای ۵ در ۲۲ دی ماه سال ۶۵ به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و در اوایل تابستان سال ۶۶ بود که دوباره یکی از پسر عموهایم بنام « سردار حاج علی پاشایی » بعد از ۵ سال رشادت و مجاهدت که قرار بر عزیمت به سفر معنوی « حج » با فرماندهان سپاه بودند ، شهید شدند و پدرشان به جای شهید به حج رفتند و من نیز همچنان به ادامه تحصیل مشغول بودم و در همان سالها در بسیج دانش آموزی حضوری فعال داشتم و توانستم با اخذ نمرات خوب مقطع راهنمایی را در مدرسه ی قدس با سربلندی سپری کنم بعد مقطع دیپلم را در رشته ی علوم تجربی در دبیرستان والفجر با موفقیت به پایان رساندم . و در آن دوران عضو انجمن اسلامی دبیرستان نیز بودم .
تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ی تمدن واقع در خیابان پل قاری گذراندم که مصادف با شهید شدن پسر عموهایم به نامهای« داوود و صمد پاشایی » بود که در عملیات رمضان سال ۶۱ شهید شدند.
البته شایان ذکر است که در تمامی مقاطع تحصیلی ضمن فعالیتهای خوب و موفقیت آمیز درسی، سایر فعالیتهای جنبی نظیر فعالیت در بسیج دانش آموزی و حتی کار صنعت گری را سرلوحه کار خود قرار داده و با اندیشه ی عقلانی رشد یافته بودم تا اینکه با همین تفکر وارد دانشگاه شده و ضمن تحصیل، در فعالیتهای سیاسی مرتبط با تفکر بسیجی و ایثارگری شرکت جستم. و با رشته مهندسی ساخت و تولید وارد دانشگاه شدم.
شایان ذکر است اینجانب در یک خانواده ی مذهبی و ایثارگر رشد یافتم و در حالیکه هم سن و سالهای من مشغول بازی در کوی و برزن بودند حقیر در حال فعالیت فرهنگی و کار صنعت گری در کنار پدرم بودم. و همین خانواده و فکر ایثارگری بود که برادرم به همراه پسر عموها و پسر عمه هایم به جبهه جنگ حق علیه باطل گرویدند و در هشت سال جنگ تحمیلی حضور فعال داشتند به طوری که خانواده ها ی پاشایی از فرزندان رشید و برومند خود گذشتند و آنها را در راه دین و انقلاب تقدیم معمارکبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) نمودند.
در چنین شرایطی بود که مادرم با استقامت های فراوان مادرانه اقدام به تربیت فرزندانش کرد و ما بچه ها را در کنار ایستادگی های چون کوه « پدرم» وارد اجتماع کردند.
و در سایه زحمات آنها رشد کردیم و بالیدیم. هر کدام برای جامعه قدم های مثبت برداشتیم.
بر همین اساس اینجانب عرصه تولید و فعالیت های اقتصادی را که کشور از این بابت دچار مشکلات فروانی بود، انتخاب کردم و چون سربازی به جبهه جنگ اقتصادی با دشمن وارد شدم و در این عرصه اقدام به ایجاد کارگاه تراشکاری نمودم و کارهایی انجام دادم. اما این نوع فعالیت در بنگاههای کوچک اقتصادی سیرابم نکرد لذا با توکل بر خدا وارد عرصه ی کارآفرینی شدم و به همین خاطر اقدام به تغییر کارگاه خود به کارخانه دقیق تراش ۵ تبریز و بعدا” قطعه سازی طاها صنعت تبریز نمودم. تا چندین خانواده نیز بتوانند با در آمد آنجا امرار معاش نمایند. و در این فعالیتها بود که عضوهیئت رئیسه انجمن ماشین سازان و قطعات خودرو استان شدم و در این سالها نیز توفیق این را پیدا کرده م که به عنوان رئیس هیئت مدیره انجمن نیرو محرکه صنایع همگن سازمان صنعت، معدن و تجارت استان برگزیده گردم تا برای صاحبان صنایع و کشور خدمتی کرده باشم. و همچنین شایان ذکر است به عنوان نماینده ای از این استان عضو هیئت رئیسه ی این انجمن در سطح کشور می باشم.
از طرفی که تشنه ی علم آموزی بودم سعی در ادامه تحصیل نموده و در مقطع کارشناسی ارشد در رشته مدیریت اجرایی MBA از دانشگاه تبریز ادامه تحصیل دادم . همچنین خدمت به ملت بزرگ ایران را نه تنها در سنگر تولید و توسعه ادامه می دهم بلکه در عرصه و ساحه ورزش نیز به عنوان رئیس هیت کاراته استان آذربایجان شرقی در خدمت ملت عزیز و ورزشکاران هستم و در این عرصه در پی تربیت قهرمانانی هستم که در میادین جهانی برای کشور مدال افتخار کسب نموده و می نمایند.
حال با عنایات عدیده خداوند متعال در زمینه های تولیدی _ اقتصادی _ ورزشی، نیز مشاور عالی حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس سپاه عاشورای استان آذربایجان شرقی مشغول بوده و می باشم.